زندگی یک مرد

می خواهم تا انتهای تنهایی بنویسم تا روزی که تو را بیابم و انگاه همه حرف هایم را به تو بگویم...

زندگی یک مرد

می خواهم تا انتهای تنهایی بنویسم تا روزی که تو را بیابم و انگاه همه حرف هایم را به تو بگویم...

من یک انسانم. یک انسان نیاز هایی دارد. به یک مونس. به یک دوست. من نیز این گونه ام.
نمی دانم دوستانم خوب نیستند یا زمانه عوض شده ولی روی هرکسی سرمایه گذاری کردم سود نکردم. هزاران دوست که هیچ کدام با من نیستند. در میان جمع ام ولی تنهایم....
از امروز(روزی که آخرین دوست را هم بیشتر شناختم اقای 10 ای که فکر می کردم در اینده هم با هم باشیم) به نوشتن روی می آورم تا شاید مرحم دل تنگم شود

طبقه بندی موضوعی

۷ مطلب در فروردين ۱۳۹۶ ثبت شده است

از مرکز مشاوره بهم زنگ زدن گفتن بیا گفتم چرا مگه نوبتم فلان نبود گفت ها؟ گفتم شما زنگ زدید کلا بیام؟ گفت اره گفتک خودم که زود تر اومده لودم نوبت گرفته بودم گفت خب پس بیا گفتم چشم

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ فروردين ۹۶ ، ۰۱:۱۱

یا حق

سلام

امروزبا اقای  16 فیلم دیدم صبح هم خودم یکی دیدم

همین دیگه باز 17 نشسته بودم کتاب خونه بکش بیرون ناموسا(البته دقیق ندیدم که تهمت نشه)

دیشب رفتیم سینما گشت ارشاد دو جالب بود بعد پیاده اومدیم خوابگاه 2 شب رسیدیم

دیروز فیزیک بود بعضی ها خیلی جر داده بودند بعضی ها خیلی خراب کرده بودند

خدا برزگه هفته بعد می رم دو تا دکتر

اول مشاوره بعد دندان

دلم میخواست توی وبلاگ فاطمه رحمانی (شالگردن) یک چیزی می نوشتم با نام همین وبلاگ(یعنی مستعار) ولی دیدم وبلاگم خیلی داغونه و مطالبش خیلی شخصی شده

دیگه .... حال درس و  پروژه نیست مجبوری دارم می نویسم

خدا بزرگه همچنان راستی پریروز رفتم به فنا دوباره جدید

دیگه برم حمام شاید حالم عوض شه


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ فروردين ۹۶ ، ۱۶:۱۰

به نام معشوق ازلی 
سلام 
روز هایی که تلاش می کنم را دوست دارم خیلی زیاد اون لحضاتی که نه درگیر مشکل قدیمی ام نه در گیر مشکل غرور نه فکرم در خیاله بلکه در تلاشم اون لحضات رت به خود خودت میدم بهترین لخظات را دوستت دارم ای نداشته ام ای امید بچه گی ها و برگی ها می خوامت خیلی زیاد بیا تا از این بیشتر در لجن فرو نرفتم به خود خودت
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ فروردين ۹۶ ، ۰۹:۵۳

یادمه یکی از شهدا گفته بود که توی شب عملیات به میدان مین رسیده بودند بعد توسل کرده بود که یک کمکی بشه بعد گفته فهمیدم امروز روزی جای دیگه است و به حضرا الف(یادم نیست) توسل کرده بود بعد توسل به بزرگان مختلف

داشتم فکر می کردم چرا من توسل نمی کنم؟

بیا یکی را انتخاب کنیم

من و خود خودت دو تایی یکی را انتخاب کنیم 

نمی دونم کی

گزینه های روی میز

امام حسن

امام زمان

حضرت فاطمه حضرت زینب

حضرت علی اکبر

حضرت علی اصغر

...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ فروردين ۹۶ ، ۰۹:۴۰

بیا برگرد تا خونه از عادت پر نشده

یا حق

سلام

دلتنگم

دلتنگ

همخواب رقیبانی و من تاب ندارم

بی تابم و از قصه این خواب ندارم

دلتنگم و با هیچ کسم میل سخن نیست

کس در همه افاق به دلتنگی من نیست

واقعا کس در همه افاق به دلتنگی من نیست بی خیال سر صبحی حالم خوب نیست دارم چرت می گم

خدایی هست که اگر نبود سنگ روی سنگ بند نمی شد منبع امید همه افاق که اگر لحظه ای ما را فراموش کند تکه تکه می شویم 

یا علی

پی نوشت: هر خری را به دانشگاه راه دادند 24 سگبزن ببین چه گهی می شی والا

پی نوشت: به قول ارتین من نمی تونم سگ بزنم پس بقیه را بی خیال سگ زدن می کنم

پی نوشت: این جا دیواری است برای خالی کردنم

باز هم پی نوشت: به قول کارخانه ای توی ذهنت اگه عشق را بپروری و بروز ندی خیلی بزرگ می شه حالا من در باره ی نفرت و سختی و مشکلات همین را می گم






پی نوشت واقعی: ادامه شعر

بسیار ستم کار و بسی عهد شکن هسست

اما به ستم کاری ان عهد شکن نیست

پیش تو بسی از همه کس خار ترم من

زان روی که از جمله گرفتار ترم من

روزی که نماند دگری بر سر کویت

دانی که ز اغیار وفا دار ترم من

بر بی کسی من نگرا ن شانه من کن

زان که از همه کس بی یار ترم من

بی یار ترم من بی یار ترم من بی یار ترم من


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ فروردين ۹۶ ، ۰۹:۳۱

یا حق

سلام

من مشکل خود را یافتم

نقطه ی روشنی در برابر خود نمی بینم

کار بزرگ که با این وضع هیش کارکوچیک و تف چسبوندن هم بدون ازدواج هیش

کلا هیش

نمی دونم

کلا دو تا قطه عطف می خوام یکی خلاصی از مشکل اصلی و  دومی پیدا کردن نقطه روشن(البته خلاص شدن از دیوس های اطراف هم فراموش نشه)


می خواستم بنویسم خدا بزرگه ولی...

نمی دونم

خدایا من که نمی تونم خودت یک کاری کن


داشتم فکر می کردم که توسل نمی کنم من ولی باز امروز

مرگ بر دشمن درون

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ فروردين ۹۶ ، ۱۳:۴۸


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ فروردين ۹۶ ، ۰۳:۴۰